محل تبلیغات شما

تا که از حادثه ی چشم تو آکنده شدم
محوِ تو گشتم و چون ذرّه پراکنده شدم !

لشکرِ هند به لاهورِ دلم اردو زد
من به کشمیرِ نگاه تو پناهنده شدم!

طرح اسلیمی ِ گیسوی تو تابم را بُرد
گردِ خورشید تنت گشتم و تابنده شدم

گرچه قانون ِ لبت، ساز مخالف می زد
من ز موسیقی چشمان تو رقصنده شدم

چشمهای تو مرا فرصت بهروزی داد
آن قدر لطف به من کرد که شرمنده شدم

عشق ِ بی وقفه به تو شانِ خداوندی داشت
دست برداشتم از عاشقی و بنده شدم!

" دکتریدالله گودرزی "

اشعار فرامرز عرب عامری ( ارسالی از نازنین محسنی )

اشعار ارسالی از دوستان (الهام ملک محمدی)

متن تاثیر گذار درباره زندگی (ارسالی از دوستان)

تو ,شدم ,ِ ,گشتم ,گودرزی ,زدمن ,گشتم و ,دادآن قدر ,بهروزی دادآن ,فرصت بهروزی ,مرا فرصت

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

یادداشت های روزانه من