محل تبلیغات شما

از قسمت و حکمت ای خدا خسته شدم
اینبار برای من فقط معجزه کن

از من پس از تو چیز زیادی نمانده است
جز چشمهای تر که به در خشک می شود

بگو به خاطره هایت دگر خیالی نیست
شب گذشته دلم را عصب کشی کردم

روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها

 از نگاهم رفتی و دارد خدایی می کند
بغض های از رگ گردن به من نزدیکتر

 پای عرق اگر که نشستی سگی بخور
شاید زمان مستی آن با وفا شدی

پختست روزگار چه آشی برای عشق
او می رود و من پرم از اشک پشت پا

 درد است که با نسیم سردی برود
آنکس که به خاطرش به طوفان زده ای

 روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها

فقط با شوق می خوانی و از دردم چه می دانی
تو جان می گیری از شعری که من را بارها کشته

می دوختم زمین و زمان را به هم اگر
می خواستی به قدر سر سوزنی مرا

چشمان تو دچار کدامین مخدر است
می بندی و جهان مرا درد می دهی

عمر من صرف شد از عشق نفهمیدم هیچ
کاش می شد که تو دستور زبانم باشی

 

دکتر فرامرز عرب عامری 

اشعار فرامرز عرب عامری ( ارسالی از نازنین محسنی )

اشعار ارسالی از دوستان (الهام ملک محمدی)

متن تاثیر گذار درباره زندگی (ارسالی از دوستان)

تو ,هم ,نبودت ,تازه ,وا ,ارزد ,تازه وا ,حسابی تازه ,هم حسابی ,نبودت هم ,وا کردمیاد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

روانشناسی کودکان